گفتند بهار
پشت هم گریه کنیم
بگذار که با شروع غم گریه کنیم
تا باورشان شود که ما یک نفریم
بگذار که تا بجای هم گریه کنیم
طبقهی اول ـ اول شرقی / چاپ دوم
مرحوم سید احمد حسینی
برای خرید اینترنتی کتاب هایم روی نام کتاب کلیک نمایید.
چقدر قیافه شما برایم آشنا نیست / چاپ سوم
غزل روزگار ما یک / چاپ پنجم
از توریسم تا تروریسم / چاپ سوم
کتاب صوتی سعادت آباد مجموعه ای از اشعار سید احمد حسینی است که با روایت و لحن شاعر رنگ تازهای به خود گرفته است. این مجموعه شامل خوانش یازده شعر از کتابهای چسبی به نام زخم و ساراییسم می باشد که با کنار هم قرار گرفتن، ترکیب خاصی را پدید آورده است.
از این مجموعه :
سارا نبودی
چشم گریان را ببینی
آن قدر باریدم که
ب
ا
ر
ا
ن را ببینی
وَللَـه
که بی تو
شهر،
خود را
حبس میکرد
بهتر!
نبودی
بغضِ طهران را
ببینی
تهران مان،
طهران نشد
بهتر!
نبودی
این راهزن،
این راه بندان را
ببینی
بیبی
به چشمان تو دل خوش کرده
سارا !
کافیست
عکس لای قرآن را ببینی
رفتی..
لَقد..
ماندم..
خَلَقنا..
فی کبد را
از بر شدم
تا رنج انسان را ببینی
بیبی
خودش میگفت:
سارا قسمت توست
بیبی
خودش میگفت:
فنجان را ببینی
از ترکهها
بر پای سارا مینویسی
وقتی که
کابوسِ دبستان را ببینی
آنقدر
پشت پنجره ماندم که شاید
یک لحظه
این سوی خیابان را ببینی
راضی
به مرگت میشوی
مانند سارا
وقتی نخواهی
خانِ چوپان را ببینی
وقتی که دیدم
زود سرما میخوری، باز
تقویم را
بستم
زمستان را
نبینی
برای دانلود کتاب صوتی سعادت آباد کلیک نمایید.
آیدی کانال تلگرام: @marhoomsah
آدرس صفحه اینستاگرام: mosavvat
کتاب غزلمتن از توریسم تا تروریسم، رخدادیست از یک واقعیت در زیست انسان قرن بیست و یک. شاعر این کتاب، از توریسم تا تروریسم را کتاب روایت میداند.
زیرا در این کتاب، این خود کلمات هستند که روایت را رقم میزنند و شاعر تنها نویسنده چیستی و چگونگی روایت است. شاید گفته شدن این جمله از ژاک دِریدا خالی از لطف نباشد که: «واژگان تنها به واژگان دیگر اشاره دارند. معنا وابسته به داننده است و نه متن، و زمانی بروز مییابد که مفسر با متن به گفتگو در آید.» پس هیچکس جزء کلمات حق دخالت در روایت را ندارند.
برای اینکه هیچ عنصری، جزء کلمات به خوبی نمیتواند متن را تفسیر کند و روایت پنهان و آشکار را به جلوه درآورد.
غزلمتنی از کتاب را با هم میخوانیم.
مرا بردند دریا
پیش ماهیها رها کردند
مرا از چشمهایی آبیات
دریا جدا کردند
زمانی
ناخداشان بودم و
اما نفهمیدند
مرا بردند
در هفت آسمان
آنجا خدا کردند
برادرهایی بی دینم
برادرهایی دیندارم
مرا انداختند در چاه و با گریه
صدا کردند
همانهایی که
تا دیروز
با من زندگی کردند
نشستند و برای مردنم
هر شب دعا کردند
مرا که سالها
از عشق می گفتم
چه پیشآمد
ببین!
با شوق بی حدّ غزلهایم چهها کردند
مرحوم سید احمد حسینی
چاپ سوم مجموعه غزل متن چقدر قیافهی شما برایم آشنا نیست مرحوم سید احمد حسینی منتشر شد.
مجموعه غزلمتن چقدر قیافهی شما برایم آشنا نیست روایت چهرهایست که در روشنایی نمایان است، درست همان لحظه که نور، تاریکی را کنار میزند و امید در شریان زندگی جاری میشود.
چقدر قیافهی شما برایم آشنا نیست چهرهی دردیست که ما او را با نام کوچکش روایت میکنیم. قصهی امیدواریهاست. قصهی رسیدن پس از سالها درد هجران است.
زبان این مجموعه در راستای مجموعه غزلمتنهای قبلیست تنها با ظرافتهایی جدید و تجربههایی خاصتر که با حفظ کلیت خط روایت غزلمتنهای دیگرم، خود نیز به طور جداگانه هویتی مستقل دارد.
دستکاری در قالب و ترکیببندی غزل و مثنوی در یک ژانر جدید در این مجموعه به دنیای ادبیات اضافه شد. قالبی که نخستین مصرع غزلمتن همان نخستین مصرع مثنویست.
مثال:
مانند یک واژه درون خانه
تنهایم
تنهاییام
حتا اتاقت را گرفت از من
تا آخر این شعر اینجایم
همین جایم
چیزی شبیه مرگ در خانه قدم میزد
آن ناگهان که...
اتفاقت را گرفت از من
حال مرا
دلبستگیهایم بهم میزد
...
بی شک این نونهال تجربی در مجموعه غزلمتن طبقهی اول ـ اول شرقی تناورتر شد و چندین روایت این کتاب را در بر گرفت.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در خوانشهای ابتدایی کتابهایم مخاطب به یک دست بودن کتاب پی خواهد بود، زیرا من برخلاف همنسلانم از بین شعرهایم برای کتاب شدن انتخاب نمیکنم، بلکه کتاب را «از بای بسم الله تا تای تمّت» را در یک لحظه مینویسم.
چون اعتقاد دارم هیچ نقاش و خوشنویس و نوازندهای از میان تجربهها و تمرینها و سیاهمشقهایش در گالری و نمایشگاه و کنسرتاش استفاده نمیکند.
زیرا یک خوشنویس هیچگاه یک کلمه را از سیاهمشقهایش برنمیدارد تا در تابلویی که نوشته به نمایش بگذارد بلکه آنها تنها و فقط یک تمرین هستند.
کتاب غزلمتن چقدر قیافهی شما برایم آشنا نیست، نیز مانند کتابهای دیگر من یک اتفاق شرسار از تجربه است.
پدر اندازهی یک عمر پسرتر شده بود
هر پسر درد پدر دید
پدرتر شده بود
زخمیی تیغ کدامین تبری جنگل درد
هر درختی که تبر خورد
تبرتر شده بود.
مرحوم سید احمد حسینی
مرا بردند دریا
پیش ماهیها رها کردندمرا
از چشمهایی آبیات
دریا جدا کردند
زمانی
ناخداشان بودم و
امّا نفهمیدند
مرا بردند
در هفتآسمان
آنجا خدا کردند
برادرهایی بیدینم
برادرهایی دیندارم
مرا انداختند در چاه و با گریه
صدا کردند
همانهایی که
تا دیروز
با من زندگی کردند
نشستند و برای مردنم
هر شب دعا کردند
*
مرا که سالها
از عشق میگفتم
چه پیشآمد
ببین!
با شوق بیحـّدِ غزلهایم چهها کردند
از توریسم تا تروریسم/ چاپ سوم
مرحوم سید احمد حسینی
نشر نیماژ